دانلود پروژه روانشناسی ، پایان نامه رشته روان شناسی

دانلود پایان نامه و پروژه رشته روان شناسی

دانلود پروژه روانشناسی ، پایان نامه رشته روان شناسی

دانلود پایان نامه و پروژه رشته روان شناسی

پایان نامه تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان

مقاله بررسی تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان



دانلود پروژه تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان


این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
خلاصه ۴
مقدمه ۷
بیان مساله ۱۰
اهمیت و ضرورت پژوهش ۱۴
متغیرهای پژوهش ۱۵
تعریف علمی و عملیاتی «مهارت‌های زندگی»: ۱۶
تعریف علمی و عملیاتی «سلامت روان» ۱۷
تعریف علمی و عملیاتی «منبع کنترل» ۱۸
مبنای تئوریکی برنامه آموزش مهارتهای زندگی ۱۹
اهداف آموزش مهارتهای زندگی ۲۴
اهمیت مهارتهای زندگی در سلامت روانی ۲۶
ابعاد مهارتهای زندگی ۲۸
پیشینه تحقیقاتی پژوهش ۲۹
جمع بندی و نتیجه‌گیری از پیشینه تحقیقاتی پژوهش ۴۲
فرضیات پژوهش ۴۳
روش بررسی ۴۵
۱- پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ) 46
۲- پرسشنامه منبع کنترل لونسون ۴۷
۳- ابزار آموزش مهارتهای زندگی ۴۸
روش‌های آماری پژوهش ۵۰
تجزیه و تحلیل علمی ۵۰
منابع تغییر ۶۱
مقیاسها ۶۱
منابع تغییر ۶۳
مقیاسها ۶۳
منابع تغییر ۶۵
مقیاسها ۶۵
بحث و نتیجه‌گیری ۶۹
فهرست منابع فارسی ۸۱
خلاصه
 این ویژگی‌ها نشانگر برخورداری اینگونه افراد از مهارتهای زندگی می‌باشد. در حال که افراد ناموفق و کسانی که به رشد و پیشرفت متعادل در جنبه‌های گوناگون زندگی دست نیافته‌اند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین توانایی حل مؤثر مشکلات و مسائل زندگی را ندارند می‌توان گفت که فاقد مهارتهای زندگی کافی هستند. بدین ترتیب برخورداری از مهارتهای زندگی و به کارگیری آن جهت دستیابی به رشد و کمال می‌تواند بسیاری از مشکلات،‌ ناکامی‌ها و ناهنجاری‌ها را رفع نماید و در عوض یک زندگی با نشاط، پرتلاش، رو به پیشرفت و کمال،‌ مفید و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است که کسب این مهارتها از دوران نوجوانی آغاز گردد. با توجه به اینکه تحقیقات بسیاری موضوع فوق را مورد تأیید قرار داده‌اند و همچنین باور و اعتقاد پژوهشگر به اینکه لازمه موفقیت و تکامل همه جانبه در زندگی، برخورداری از سلامت روانی و آگاهی از شیوه صحیح و مناسب زندگی و در نتیجه سبک زندگی سالم می‌باشد، به همین جهت،‌ پژوهش حاضر به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل  نوجوانان پرداخته است.
در این پژوهش به منظور بررسی تأثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل. که به شیوه  آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون- با گروه کنترل انجام گردید،‌ چنین فرض شد که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش یا بهبود سلامت روان و درونی‌تر شدن منبع کنترل در نوجوانان می شود. به همین منظور از بین ۱۹۱ دانش آموز دختر مقطع دبیرستان، ۳۰ دانش‌آموز که بالاترین نمرات را از پیش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم گردیدند که هر گروه شامل ۱۵ دانش آموز بود.
پس از اجرای پیش آزمون در گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمایشی آموزش مهارتهای زندگی را در هشت جلسه دو ساعته دو بار در هفته دریافت نمود. پس از یک ماه، پس آزمون (پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه منبع کنترل) در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
پس از نمره‌گذاری، تفاوت میانگین بین دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده «از آزمون t دو گروه مستقل» مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین میانگین دو گروه در «پرسشنامه سلامت عمومی» تفاوت معناداری وجود دارد. در نتیجه فرضیه پژوهش تأیید گردید. بنابراین، آموزش مهارتهای زندگی می‌تواند سلامت روان را افزایش دهد یا بهبود بخشد. همچنین نتایج نشان می دهد که تفاوت بین میانگین های دو گروه در کلیه مقیاسهای پرسشنامه سلامت عمومی به جز مقیاس C (نارسا کنش وری اجتماعی) کاملاً معنادار است. نکته دیگر اینکه بیشترین میزان کاهش در نمرات مقیاس D (نشانگان افسردگی)‌ پرسشنامه مذکور می‌باشد. بنابراین می‌توان گفت که آموزش مهارتهای زندگی بیشترین تأثیر را بر کاهش میزان افسردگی آزمودنی‌ها داشته است.  اما در مورد میانگین دو گروه در پرسشنامه منبع کنترل، علیرغم کاهش اندک در نمرات تفاوت معناداری وجود ندارد. در کل می‌توان گفت،‌ با  توجه به کاهش اندک نمرات، آموزش مهارتهای زندگی تا حدودی بر درونی‌تر شدن منبع کنترل در گروه آزمایشی مؤثر بوده است.
همچنین در این پژوهش، رابطه بین متغیرهای پژوهش با استفاده از «ضریب همبستگی پیرسون» به دست آمد. این نتایج نشانگر آن است که بین سلامت روان و شیوه مقابله‌ای و بین منبع کنترل و شیوه مقابله‌ای ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین متغیر (سلامت روان و منبع کنترل) ارتباط مثبت و معناداری وجود ندارد. یافته‌های جانبی این پژوهش نشانگر رابطه معنادار بین سطح تحصیلات مادر، اشتغال مادر و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان با سلامت روان و شیوه مقابله‌ای آنان می‌‌باشد.
مشاهدات کیفی نیز در طول جلسات دوره آموزشی با نتایج کمی حاصل از داده‌ها مطابقت و هماهنگی دارد. بطوریکه آزمودنی‌هایی که در طول جلسات فعالیت گروهی بیشتری داشتند، انگیزه و تمایل بیشتری جهت شرکت در این دوره آموزشی داشتند، نظم گروهی بیشتری را رعایت می‌نمودند. در انجام تمرینات و فعالیتهای عملی علاقمندی و انگیزه بیشتری نشان می دادند،‌ توجه و دقت کافی نسبت به مطالب و محتویات آموزشی داشتند و خواهان تداوم این دوره آموزشی در طول سال تحصیلی بودند، در میزان نمرات سلامت عمومی و منبع کنترل آنان کاهش بیشتری ایجاد شده است. در واقع می‌توان گفت که آموزش مهارتهای زندگی در مورد این آزمودنی‌ها منجر به افزایش سلامت روان و درونی‌تر شدن منبع کنترل آنان شده است. بدین ترتیب مشاهدات کیفی دال بر تأثیر مثبت آموزش مهارتهای زندگی  می‌باشد.
مقدمه
پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی در سال‌های اخیر، انسان‌ها را با انبوهی فزاینده از مسائل گوناگون مواجه ساخته است. کار، تحصیل و فشارهای روانی- اجتماعی از جمله مسائلی هستند که اغلب نوجوانان و جوانان با آنها روبرو هستند. توانایی حل مؤثر مسائل مذکور و مشکلات مشابه از جمله مهارت‌‌های مهم و مفیدی هستند که نقش تعیین کننده‌ای در تأمین سلامت روانی و موفقیت فرد و در نتیجه زندگی سالم و اثر بخش دارند.
همه انسان‌ها به طور فطری توانایی حل مشکلات زندگی را دارند، ولیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و موقعیت فرد پرورش یابد بطوریکه به عنوان مهارت‌های کارآمد در آنان درونی شود. متأسفانه طبق بررسی‌های انجام شده توانایی‌ها و مهارت‌های عملی و سازشی بسیاری از نوجوانان و جوانان کشور ما برای حل مؤثر مسائل زندگی فردی و اجتماعی آنان کفایت نمی‌کند. بنابراین آموزش مهارت‌های زندگی با تأکید بر مهمترین مسائل فردی و اجتماعی نوجوانان به عنوان  اصلی مهم و انکار ناپذیر است که تاکنون علیرغم توجه خاص بسیاری از کشورهای جهان و تأکید خاص «سازمان بهداشت جهانی» . جای آن در برنامه‌های تحصیلی مدارس کشورمان خالی مانده است. البته اخیراً گامهایی برداشته شده است که نیازمند توجه علمی و تخصصی بیشتری می‌باشد.
آموزش مهارت‌های زندگی مبتنی بر یادگیری مشارکتی و عملی می‌باشد. این گونه فعالیت‌ها در افزایش سلامتی و پیشگیری اولیه از بروز مشکلات و همچنین کمک به نوجوان جهت یادگیری رفتارهای مثبت و حفظ سلامت روانی خویش بسیار اثر بخش است. بنابراین برنامه‌های بهداشت مدارس و مداخلات پیشگیرانه مبتنی بر مدرسه می‌توانند در جهت ایجاد رفتارهای سالم و افزایش آگاهی دانش آموزان در جهت تمرینات حمایت کننده از سلامتی جسمانی،‌ روانی و اجتماعی و به طور کلی مهارت‌های زندگی به کار گرفته شوند. بنابراین از طریق اینگونه برنامه‌ها، نوجوانان نسبت به سلامتی‌شان مسؤولیت پذیر می‌شوند، تصمیمات بهداشتی مناسبی را اتخاذ می‌نمایند و به طور کلی سبک زندگی سالمی در طول نوجوانی آغاز می کنند و در طول زندگی تداوم می‌بخشند. این امر نوجوانان را قادر می‌‌سازد که طبق استعدادهای بالقوه خویش عمل نمایند و آماده رویارویی با تغییرات و نیازهای زندگی آینده شوند.
روان شناسان در دهه‌های اخیر، در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که بسیاری از اختلالات و آسیب‌ها و ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش، عدم احساس کنترل و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیت‌های دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب، ریشه دارد. بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگی‌های روزافزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی، آماده سازی افراد  بخصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیت‌های دشوار،‌ امری ضروری به نظر می رسد، در همین راستا،‌ روان‌شناسان با حمایت سازمان‌های ملی و بین‌المللی، جهت پیشگیری از بیماری‌های روانی و نابهنجاری اجتماعی، آموزش مهارت‌های زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده‌اند.
آنچه که امروزه تحت عنوان مهارت‌های زندگی مشهور  است، تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست، بلکه بسیاری از این مهارت‌ها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین (ع) بیان شده است، بطوری که تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران، خودشناسی و توجه به ارزش‌ها که از فصول اساسی درس مهارت‌های زندگی است، به کرات در قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین (ع) مورد تأکید قرار گرفته است.
دوره نوجوانی، دوره‌ای بحرانی است که تغییرات عمده‌ای در فرد (از لحاظ فیزیولوژیکی ، شناختی و روانی) و محیط بیرونی فرد (فشار همسالان، انتقال از محیط کوچک درس به محیطی بزرگتر در جامعه و مواجه شدن با هنجارها) به وجود می‌آید. چنین تغییراتی اغلب با مشکلاتی همراه است که بسیار استرس‌زا می‌باشد. به همین دلیل اکثر نوجوانان در یک دوره بحرانی به سر می‌برند. با توجه به این مسائل، جهت پیشگیری از اختلالات روانی و یا تداوم سلامت روانی، نوجوانان باید راهبردهای مقابله‌ای مؤثر را یاد  بگیرند.
با توجه به گسترس خدمات بهداشت روانی مبتنی بر مدرسه در کشورهای مختلف، «سازمان بهداشت جهانی» طرح تحقیقی مهارت‌های زندگی را به عنوان بخشی از برنامه بهداشت روانی این سازمان بنا نهاد. هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارت‌های زندگی در زمینه بهداشت روانی این است که جوامع مختلف در سطح جهان نسبت به گسترش، به کارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارت‌های زندگی که متمرکز بر رشد تواناییهای روانی اساسی (مانند حل مسأله، مقابله با هیجانات، خود آگاهی، سازگاری اجتماعی و کنترل استرس) بین کودکان و نوجوانان است، اقدام نمایند.

دانلود پروژه تاثیر آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت روان

در مورد اعتیاد و پیشگیری از اعتیاد

مقاله مشخصه اعتیاد

این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد

فهرست
مشخصه اعتیاد
۱- رفتار بی اراده
کمبود ارداده
شانه خالی کردن از قبول مسوولیت
جایگزینی برای عادت های ناپسند
تمایل به عادات ناپسند مختلف
اصلیت خانوادگی
آیا اعیتاد یک نوع بیماری است ؟
آنچه در مورد اعتیاد و مواد مخدر باید بدانیم
مراحل اعتیاد
آموزش مهارتهای پیشگیری از اعتیاد
پیشنهادات تحقیق
محدودیتهای تحقیق
پیشینه تاریخی تحقیق
خلاصه
۱- رفتار بی اراده:
زمانی که در خود احساس ضرورت برای انجام کاری بطور پیوسته دارید، چیزی بیش از یک عادت معمولی است. تکرار مداوم معمولاً تلاش برای کسب مجدد شادی و نشاط اولیه است زمانی که تمایلات ایده آلیستی بر زندگی حاکم می شوند و انسان را درگیر مسائل جزئی وجود داشت نامربوط می کند. ممکن است نشانه هایی از اعتیاد در انسان باشد.
۲- کمبود ارداده:
یکی از علائم و نشانه های رشد و کمال این است که بتوانیم برای رفتار هایمان حد و حدود تعیین کنیم اگر خیلی نسبت به عادت هایمان احساس وابستگی کنیم و برای مهار آن ها قدرتی وجود نداشته باشد، احتمالش زیاد است که به آن رفتار اعتیاد پیدا کرده باشیم.
۳- شانه خالی کردن از قبول مسوولیت:
یکی از خصوصیت که بین همه معتادین متداول است این است که عادت خود را تقصیر دیگران می اندازند نادیده گرفتن اهمیت مسائل، دروغ گویی به خانواده و دوستان و سرپوش گذاشتن روی خطاها و اشتباهات، همه و همه نشانه های این است که رفتار فرد، بی اراده و بی اختیار است.
۴- جایگزینی برای عادت های ناپسند:
تا به حال متوجه شده ایند که اعضای انجمن معتادین الکلی چقدر قهوه استفاده می کنند؟ یا اینکه چطور افرادی که به تازگی سیگار را ترک کرده اند برای ماهها پیوسته آدمامس می جوند؟ این افراد یک نوع اعتیاد را با نوع دیگری جایگزین کرده اند چون این باعث قوت قلب آنها می شود.
۵- تمایل به عادات ناپسند مختلف:
ممکن است فردی هر شب در غذا خوردن زیاده روی کند و بعد به بهانه داشتن فشار و
استرس بری رفع سوزش معده، داروی، آنتاسید استفاده کند، بدون اینکه بداند به هر دو آن ها معتاد شده است. فردی که به کار اعتیاد دارد و شبها به روابط جنسی نامشروع پناه می برد، ممکن است برای توجیه کار خود بگوید که او برای ایجاد رابطه ای معقولاند تر وقت ندارد. اما این می تواند نشانه ای از تمایل وی برای انجام اعمال ناسالم بصورت عادت باشد.
۶- اصلیت خانوادگی:
فرزندان بالغ معتادین الکلی ممکن است به کلی از استفاده مشروبات الکلی امتناع کنند، اما ممکن است به چیز دیگری اعتیاد پیدا کنند. اعتیاد آنها می تواند در ورزش یا کار بیش از حد باشد.
۷- عدم اطمینان:
اعتیاد از هر نوعی که باشد، همواره با ناراحتی عدم اعتماد و نا امنی و ترس از شکست همراه است. نشانه دیگر آن عدم احساس تعهد است. فرد معتاد انتخابهای نادرستی انجام می دهد و نمی تواند درک کند که ایجاد یک رابطه صادقانه و با اعتماد با دیگران و قبول تواناییها و ناتوانی هایش چقدر می تواند برایش موثر باشد.
 مقاله: کنترل شخصیت معتاد کننده نویسنده: آزمند
آیا اعیتاد یک نوع بیماری است ؟
اعتیاد یک « بیماری اجتماعی» است که در عوارض جسمی و روانی دارد و تا زمانی که به علل گرایش «بیمار» توجه اعتیاد به مواد مخدر یکی از مهمترین مشکلات اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی است که عوارض ناشی از آن تهدیدی جدی برای جامعه بشری محسوب شده و موجب رکود اجتماعی در زمینه های مختلف می گردد. هم چنین ویرانگری های حاصل از آن زمینه ساز سقوط بسیاری از ارزش ها و هنجارهای فرهنگی و اخلاقی شده و بدین ترتیب سلامت جامعه را بطور جدی به مخاطره می اندازد.
تحلیل گران مسائل سیاسی و اجتماعی بر این باورند که در تهاجم و نفوذ فرهنگی، پدیده مواد مخدر مهمترین عامل به تباهی کشیدن و انحطاط اخلاقی جوامع به شمار می رود. متأسفانه گسترش دامه مصرف مواد مخدر در جامعه امروزی به حدی است که حتی قشر متفکر و تحصیل کرده را به سمت خود کشانده است. مبارزه با اعتیاد نیز قطعاً بیش از آنکه مأموریتی در راستای وظایف مصرحه نیروی انتظامی باشد، اقدامی است استراتژیک در مقابله با ابزرار نظام سلطه جهانی در انحطاط اخلاقی جوامع با اهداف خاص سیاسی.
اعتیاد بعنوان یک آسیب اجتماعی، هیچ گاه بطور کامل ریشه کن نخواهد شد. اما با تدبیر، اندیشه و تلاشی مخلصانه می توان آن را به کنترل درآورد. به امید روزی که جامعه ای داشته باشیم که اگر هم در آن فرد معتادی وجود دارد، درصد نجات خویشتن باشد.
آنچه در مورد اعتیاد و مواد مخدر باید بدانیم:

دانلود تحقیق در مورد اعتیاد

خلاقیت در کودکان

مقاله خلاقیت در کودکان

این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد

فهرست مطالب
مقدمه ۴
شناسایی مشکل ۵
انگیزه درونی ۵
قلمرو مهارتها ۵
محل تقاطع خلاقیت ۵
تعیین هدف ۶
شرح مسئله ۷
محدودیت‌ها ۷
تحلیل نیاز ۸
بررسی مقدار نیاز به محصول ۸
هدف ایجاد نیاز در محصول ۹
نمودار رشد ذهنی کودکان ۱۱
پرورش حواس کودکان ۱۱
خلاقیت و سازندگی در سنین پیش دبستانی ۱۲
پرورش خلاقیت از طریق هنر ۲۰
فعالیت هنری ۲۳
رشد بازنمایی دو بعدی ۲۴
رشد طراحی ۲۶
رشد نقاشی ۲۹
مشخصات نقاشی خوب برای کودکان ۳۲
نقش نقاشی در پرورش خلاقیت کودکان ۳۳
چرا کودکان نقاشی می کنند ۳۴
تفریح کودکان ۳۵
اهمیت خلاقیت و تخیلی برای کودکان ۳۶
سرگرمی کودکان ۳۶
بازی ۳۶
اهمیت بازنمایی ۳۸
تعاریف خلاقیت و تخیل ۴۰
ارتباط بین خلاقیت و تخیل ۴۵
ویژگی های خلاقیت در کودکان ۴۶
ارتباط خلاقیت و بازی ۴۷
بازی و اهمیت آن ۴۸
اهمیت محیط مناسب ۵۰
سازماندهی دسترسی به فضا و منابع ۵۱
آنالیز اجتماعی ۵۵
شناخت استفاده کنندگان (User Analysis) 55
شناخت گروه استفاده گر اول (کودک) ۵۶
وندالیزم (Vandalism) 59
نقش تربیت در شخصیت کودک ۶۱
نشانه های خلاقیت در کودک ۶۲
شناخت گروه استفاده گر دوم (والدین) ۶۴
نقش مادران ۶۷
نقش پدران ۶۷
روابط اجتماعی ۶۸
شناخت گروه استفاده گر سوم ۷۰
مقدمه:
کار و فعالیت هنری کودکان در ایجاد فرصت‌هایی بمنظور ابراز خلاقیت اهمیت حیاتی دارد.
در نظر گرفتن تنوع وسایل و امکانات دار اتاق کودک به دلیل استفاده طولانی مدت از اهمیت بسیاری برخوردار است. کودکان به نقاشی و حجم‌سازی بسیار علاقه مندند و دوست دارند وسایلی را که در اختیار دارند رنگی کنند، مثل نقاشی کردن روی دیوارهای اتاقشان. گاهی این مسئله باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در خانواده‌ها می‌شود: اما باید دقت کرد که کودکان را از انجام این کار نهی نکنیم و فضای لازم را برای انجام این کار برای او فراهم کنیم.
تحقیقات نمایانگر آن است که هوش و استعداد، خلق و خو و شخصیت، قدرت‌ها و مهارت‌ها در سال‌های اول زندگی شکل می‌گیرد. در مرحله بعدی، رشد انسان بیشتر در جهت  کمی است تا کیفی. لذا هر قدر محیط زندگانی کودک غنی‌تر، سالم‌تر و آگاهانه‌تر باشد، هوش کودک بیشتر و رفتار او متعادل‌تر خواهد بود و در اینجا ضرورت استفاده از فضای کار و فعالیت مناسب که کودک را به سمت و سویی مناسب سوق دهد، ضروری به نظر می‌رسد.
شناسایی مشکل:
کودکان ظروف خالی نیستند. آن‌ها عقاید و افکار و آرزوهای خود را برای آفریدن دارند. مسئولیت ما این است که مهارتهای فعلی کودکان و درک آن‌ها را رشد دهیم و با ایجاد فرصت‌های تازه این مهارت‌ها را گسترده‌تر کنیم تا نگرش‌ها، مهارت‌ها و دانش ‌آن‌ها در زمینه تجارب گسترده و وسیع‌تر رشد کند.
برای کمک به کودکان در جهت نیل به خلاق‌ترین مرحله ممکن برای آنها کافی نیست مهارتها را به آنها آموزش دهیم یا فرصت‌هایی برایشان به وجود آوریم تا استعدادهایشان را گسترش دهند. همچنین کافی نیست عادات خوب کارکردن را به آنها بیاموزیم. باید به آن‌ها کمک کنیم تا نقاطی را که علایق و مهارتهایشان منطبق می‌گردند یعنی محل تقاطع خلاقیت خود را تشخیص دهند.
در این محل قلمرو مهارتهای کودک و مهارتهای تفکر خلاق وی بر روی علایق درونی وی منطبق می‌شوند. این ترکیب پرقدرتی است زیرا جایی است که کودک به احتمال بسیار زیاد خلاق خواهد بود.
کودکان به فضای کافی برای کار کردن و منابع در دسترس نیاز دارند تا بتوانند از تجاربی که به آنان ارائه می‌شود بیشترین بهره را ببرند. فضای خانه به دلیل مأنوس بودن محیط آن برای کودک، در او احساس امنیت ایجاد می‌کند. از این رو در نظر گرفتن فضایی جهت انجام کارهای هنری، امکان رشد و پرورش خلاقیت و در عین حال ایجاد انگیزه و اشتیاق در کودک را فراهم می‌آورد.
کودکانی که دارای فضاها و وسایل شخصی هستند، کودکان تواناتر و با اعتماد به نفس بیشتری خواهند شد. آنها یاد می‌گیرند که وسیله مربوط به خودشان است و آنها هستند که از آن استفاده می‌کنند، پس می‌آموزند چطور  با آن برخورد کنند و حتی چطور  در حفظ و نگهداری آن بکوشند.
دانلود مقاله در مورد خلاقیت در کودکان

درمورد بلوغ

مقاله درمورد بلوغ

این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد

فهرست مطالب
مقدمه ۴
سن بلوغ ۵
تحولات فیزیکی (بدنی) ۵
تحولات روانی دوره بلوغ ۸
زودرسی بلوغ ۱۷
بلوغ دیررس ۱۹
تصورات باطل در مورد بلوغ ۲۰
خلاصه ۲۵
 این دوره آشفته و نابسامان را هم به خوبی و بدون هیچگونه نظم و اختلالی سپری خواهد کرد و پا به عرصه مرحله بعدی زندگی یعنی دوره بزرگسالی خواهد گذاشت.
اما، با وجود این، تغییر و تحولات روانی و جسمانی مهمی در شخص روی می‌دهد که خواه ناخواه وی را از دوره کودکی و دوره بزرگسالی جدا می‌سازد و او را در دوره‌ای مابین این دو، قرار می‌دهد که همان «مرحله بلوغ» است.
عده‌ای از روان‌شناسان، دوره نوجوانی و بلوغ را به اعتباری دوران آشوب، طغیان و سرکشی نام نهاده‌اند. منظور از ذکر این واژه‌ها در مورد بلوغ، این تصورنیست که نوجوانان افرادی سرکش و آشوبگر هستند بلکه نظر آنها در این مورد به انقلاب درونی دوران بلوغ متوجه است و نه جنبه‌ ظاهری و خارجی آن. چرا که در این مرحله تغییرات فیزیولوژیکی با تغییراتی در رفتار توام بودن و نوجوانان در تطابق و سازش خویش با محیط دچار اشکال می‌شود.
سن بلوغ
در این که سن بلوغ در چه زمانی آغاز و در چه سنی پایان می‌گیرد اتفاق نظر وجود ندارد و بسیار دشوار است که سن معینی برای شروع و پایان مرحله بلوغ تعیین نمائیم، چرا که در مرتبه اول علائم بلوغ گوناگون و متنوع است ودیگر اینکه آغاز بلوغ به حسب ساختمان جسمانی و وضعیت روحی و روانی افراد، متفاوت است. مسئله دیگری که از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشد این تحقیقات دانشمندان اروپا و امریکا موید این نظر است که سن بلوغ نوجوان امروز نسبت به زمان نوجوانی پدران و مادران ما اندکی متفاوت است. بعبارت دیگر نسل کنونی زودتر از نسل‌های گذشته به مرحله بلوغ می‌رسد و این زودرسی بلوغ، در شهرها، بویژه شهرهای صنعتی و پرآشوب بارزتر به چشم می‌خورد. علت این امر شاید وضعیت خاص زندگی شهرنشینی جدید و محیط پرورشی نوینی است که نوجوانان نیز از آن بی‌بهره‌ نیستند. این عوامل موثر عبارتند از: سینما، رسانه‌های گروهی شامل رادیو، تلویزیون، مطبوعات، کتاب‌‌های ویژه کودکان و نوجوانان، بهبودی وضع تعلیم و تربیت در بیشتر خانواده‌ها، وضع تغذیه‌ و بهداشت فردی و روانی مناسب‌تر نسبت به نسل‌های گذشته. که تمام این عوامل در این زودرسی نسبت به گذشته بی‌تأثیر نیستند.
تحولات فیزیکی (بدنی)
شورع مرحله بلوغ در پسر و دختر با یک سری تغییرات بیولوژیک همراه است و یک تا دوسال قبل از آغاز دوره بلوغ، رشد عمومی بدن دچار تغییرات و دگرگونیهایی می‌شود که این تحولات، مقدمات بلوغ را فراهم می‌آورند که این مرحله «دوره پیش از بلوغ» نامیده می‌شود.
پس از‌ آن طرح عمومی بدن در پسران و دختران دستخوش تحول ناگهانی می‌شود که این تغییرات در پسرها بین سنین ۱۵ – ۱۱ سالگی و در دخترها بین سنین ۱۲ – ۹ سالگی ظهور می‌نماید. در پسرها، شانه‌ها پهن‌تر می‌گردد، چربی اضافی دستها و پاها بتدریج ظهور می‌یابد. رویش مو در پشت لبها‌ آغاز شده و بتدریج چانه و گونه‌ها را نیز دربرمی‌گیرد که معمولا در سن ۱۸ سالگی صورت نوجوان پسر کامل شده و به یک مرد جوان شبیه می‌شود، در عین حال رویش مو در سینه و دیگر اندام نیز آغاز می‌شود. صدای پسران نیز تغیر  می‌:ند که در آغاز این تغییر، صدا دورگه شده و سپس بم می‌‌گردد و تن صدای مردانه را به خود می‌گیرد.
اما آنچه که در این رشد سریع جسمانی قابل توجه می باشد رشد استخوانهای دستها و پاها است. حداکثر سرعت رشد استخوانی در پسرها حدود سن ۱۵ – ۱۴ سالگی است و در این هنگام، بویژه استخوانهای پاها رشد بسیار سریع و چشمگیری دارند و پاها کشیده‌تر می‌شوند و در نتیجه به نوجوان یک ظاهر ناموزون می‌ بخشد، که در این حالت معمولا تمام نوجوانان در کارهایشان به گونه‌ای دچار عدم تعادل و بی‌مهارتی می شوند. و همانگونه که اشاره شد علت این امر، رشد بیش از حد استخوانهای بلند است که در نتیجه دستها و پاها قدرت تطبیقی خود را از دست می دهند.
در دخترها، بطور طبیعی، مرحله‌ بلوغ یک تا دوسال زودتر از جنس مخلفشان آغاز می‌شود. در مرحله بلوغ دختران، آنچه در وهله نخست جلب توجه می‌کند بزرگ شدن باسن، شکل گرفتن و کامل شدن پستان ها و سپس رویش مو در اعضاء مختلف آغاز می‌گردد. صدای دخترها نیز اندکی دورگه می‌شود ولی بم بودن صدا که در پسرها دیده‌می‌ شود در آنها به چشم نمی‌خورد و در نهایت، بتدریج شکل ظاهر دخترها یک هیأت زنانه به خود می‌گیرد.
از نظر پزشکی، فعالیت عدد اندکرین‌(عدد داخلی) در این مرحله بیش از دوران دیگر رشد می‌شود و همین امر موجب تحولات ناگهانی در اندام نوجوانمی‌شود و مخصوصا این فعالیت در غدد جنسی بارزتر دیده می‌شود بطوری  که در این هنگام ظهور نخستین علائم عادت ماهانه در دخترها و اولین احتلام شبانه در پسرها و رود بدون تردید آنها به دوره حساس و پیچیده بلوغ اس. در ضمن باید توجه داشت که در بدن دخترها مقدار اندکی هورمون مردانه و در بدن پسرها مقداری هورمون زنانه تولید می‌شود. هورمون مردانه‌ (تستوسترون) باعث می شود که بر روی پوست صورت اکثر دختران و پسران در دوره بلوغ، بثورات (جوش) جلدی ظاهر شود که اصطلاحاً آنرا «جوش غرور» می‌گویند.
از نظر رشد بدنی لازم است بدانیم که رشد جسمانی در پسرها از سن ۱۲سالگی آغاز و در سن ۱۹ – ۱۸ سالگی پایان می گیرد و در دخترها رشد بدنی از سن ۹ سالگی شروع و در سن ۱۷ – ۱۶ سالگی خاتمه می‌یابد.
نکته مهم اینکه قبل از آغاز مرحله بلوغ، پسرها از لحاظ رشد جسمانی جلوتر از دخترها هستند. اما از هنگام شروع بلوغ، دخترها از نظر رشد بدنی از پسرها جلوتر می‌باشند و این حالت رشد تا سن ۱۴ سالگی در آنها ادامه می‌یابد که مجددا پسرها برتری رشد بدنی خود را برجنس مخالف بدست آورده و تاپایان مرحله بلوغ، این برتری را حفظ می‌نمایند.
جالب است بدانیم که بطور نسبی حداکثر سرعت رشد جسمانی در پسرها ۱۵ سالگی و در دخترها ۱۲ سالگی است.
تحولات روانی دوره بلوغ
تعدادی از روانشناسان که براین اعتقادند دوره بلوغ از سن ۱۲ سالگی شروع و در سن ۱۸ سالگی پایان می‌گیرد. این دوره را به سه مرحله تقسیم  نموده‌اند و برای هریک از این مراحل سه گانه ویژگیهای نیز برشمرده‌اند:
الف- (۱۴ – ۱۲ ): از خصوصیت مهم این مرحله ، ظهور روح اجتماعی، استقلال طلبی و گرایش به زندگی گروهی در نوجوانان است.
ب – (۱۵ – ۱۴سالگی): ویژگی‌ اختصاصی این مرحله گرایش به جنس مخالف است.
ج – (۱۸ – ۱۵سالگی): در این مرحله، تمایل به ایده‌آل پرستی و احساس عشق کامل نسبت به جنس مخالف بروز می‌‌نماید.
می بینیم که بلوغ، با مراحل قبلی رشد تفاوت اساسی و قابل توجهی دارد و بطور کلی، رشد روانی در دوره بلوغ در وهله نخست رنگ جنسی و تناسلی دارد و در وهله دوم به شکل یک «بحران» نمایان می‌شود و سرانجام به صورت یک دوره شکل گیری و ساخته شدن شخصیت درمی‌آید.
نخستین اثری که حاکی از تغییر و تحول روحیه نوجوان است بیداری عواطف و احساسات جنسی وی نسبت به جنس مخالف است که در حدود ۱۶ سالگی در پسرها و درخترها اندکی زودتر بوجود می‌آید.
در این مرحله از رشد این گرایش بتدریج روبه فزونی است، چرا که فعالیت غدد تناسلی آغاز شده و نوجوان، بخوبی دریافته است که با دوران قبلی حیات خود تفاوت فاحشی یافته است و به سبب بیداری این احساس، تخیلات و رویا‌پردازی‌های مربوط به امور جنسی درمرحله بلوغ بسیار آشکار و بارز است.
ناگفته نماند که در اوایل بلوغ، بین پسرها و دخترها جدایی خاصی محسوس است که این جدایی در پسرها بارزتر است، بدین علت که آنها علاقمندی بیشتری به تشکیل گروه همسان نشان می‌دهند. و در این زمان است که دخترها و پسرها، هر یک عقیده‌ای خاص درباره جنس مخالف خویش دارند. دخترها می‌گویند: پسرها، خشن، بی‌ادب، مضحک و غیرقابل تحمل هستند. حال آنکه پسرها، دختران را لوس و ترسو توصیف می‌کنند.
حالت روانی دیگری که در نوجوان پدید می‌آمد، عصیان و پرخاشگری است که نسبت به اطرافیان و بویژه والدین خویش بروز می‌دهد. در اینجاست که والدین باشگفتی بسیار از درک کودک خود اظهار عجز و ناتوانی می‌کنند:
– نمی‌دانم چه شده، دختر خوب و آرامی بود ولی حدود یکسال است که خیلی عصبانی است و …
–  چه شده،! پسرم بسیار خوب و سربراه بود، احترام پدر و مادرش را داشت ولی حالا نسبت به همه چیز لاقید و بی‌تفاوت شده است و ….
– تا دو سال قبل مشکلی نداشتیم ولی کم‌کم خیلی زود عصبانی می‌شود و فریاد می‌کشد ….
– نمی‌توانم با دخترم کوچکترین حرفی بزنم، خیلی زود عصبانی می‌شود و با من و پدرش جر و بحث می‌کند و …
در این حال، نوجوان تمایل دارد که «خودش» باشد، کسی به او امر و نهی نکند. اینک خود را کودک قلمداد نمی‌کند، به تصورش، او «بزرگسال» است، همچون پدر و مادرش. پس می‌اندیشد: «من با دیگر بزرگسالان تفاوتی ندارم پس می‌توانم خود، فکر کنم و تصمیم‌بگیرم.» و همین موضوع سرآغاز کشمکش و تضاد شدیدی بین او و والدین اوست.
از سوی دیگر، خود نوجوان هم از این تغییر ناگهانی اخلاق و رفتار خویش در تعجب است، بطوری که گاه، سردرگم است و نمی‌داند از این رهگذر به دنبال چه چیزی است اما یک امر مسلم را می‌داند که مخالف تمام ایده‌ها و ارزش‌هایی است که تاکنون خود و پدر و مادرش بدان اصول پای‌بند بوده‌اند.
دراینجا، نوجوان پسر که همانندی با پدر را تا امروز پذیرفته بود و وی را ایده‌آل می‌دانست اکنون دیگر از همسان بودن با وی چشم پوشی می‌:ند و می‌‌خواهد روشی دیگر برای ساخت و شکل گیری شخصیت خویش برگزیند.
همچنین است دختر که نسبت به مادر عصیان می‌ورزد و بنظر می‌رسد که نوجوانی که پا به مرحله بلوغ می‌گذارد، دیگر والدین خویش را پذیرا نیست و در همین زمان است که نوجوان پسر، مبادرت به کشیدن سیگار می‌کند و شبها دیرتر به منزل می‌آید و این حالتها ناشی از حس استقلال طلبی و عدم وابستگی اوست. اما ناگفته نماند تربیتی و فرهنگی تقریبا یکسان و مشابهی است که در تمام جوامع بشری اعم از جوامع ابتدائی، پیشرفته و صنعتی وجود دارد و آن، اینکه از پسرها، انتظار می‌رود جسور، بی‌باک، فعال، اجتماعی و تا حدودی نیز خشن باشند. اما دخترها باید با وقار، متین، آرام و جدی باشند.
به نظر می‌رسد که نوجوان از این عصیانگری در پی هدفی است، اینکه در جستجوی «خویشتن سازی» است و می‌خواهد برای خود شخصیت والا و برتری بسازد. و مایل نیست هیچکس، حتی پدر و مادر او در این امر مهم را به اتمام برساند.
اما بهرحال شخصی را که برتر تصور می‌کند الگوی شخصیتی خویش قرار می‌دهد، این فرد چه کسی است؟ قهرمانان ادبی، هنری، سینمایی، سیاسی و … در اینجاست که بعد دیگری از تحول روانی این دوره مشاهده می‌شود: قهرمان‌گرایی.
نوجوان در دوره بلوغ در تلاش است تا شخصیت خویش را به نحو ارزشمندی تکمیل و برجسته نماید و برای دستیابی به این هدف لاجرم الگویی برای خویش بر می‌گزیند، او در پی هویت‌یابی خویش است و دبینسان می‌کوشد تا با تقلید از قهرمانان ایده‌آل خود،خویشتن را چون او قلمداد و تصور کند و موفقیت‌ها، کامیابی‌ها و شکست‌های قهرمان مورد علاقه خویش را نیز از آنان خود می‌پندارد.
مسئله حائز اهمیتی که در اینجا مشهود است، این که دخترها بیشتر قهرمانان و شخصیت‌های برجسته ن را الگو قرار می‌دهند و پسرها، قهرمانان مرد را به عنوان الگوی تکمیل کننده شخصیت خویش برمی‌گزینند. چرا؟ واضح است که هیچ مردی نمی‌خواهد الگوی شخصیتی خود قرار دهد. بنابراین از خصوصیت بارز دوره بلوغ حس ستایش و احترامی است که نسبت به دیگران ابراز می‌شود و نیز نوجوان مایل است مورد احترام و ستایش قرار گیرد. و گاه می بینمی که نوجوان از قهرمان وشخصیت انتخابی خویش به وگونه‌ای مبالغه آمیز ستایش می :ند که به مرحله «عشق» نسبت به آن قهرمان می‌رسد. و این ، بدان مفهوم است که نوجوان عاشق یک هنر پیشه سینما ویا یک قهرمان ورزشی می‌شود که شاید در تمام دوران زندگیش او را ندیده و شاید هم هرگز وی را نبیند. اما در هر صورت این عشق چنان شدید است که نوجوان در تصور و خیال خویش او را به حد پرستش دوس داد و درواقع او قهرمان اید‌ه‌آل نوجوان است.
از دیگر مشخصات مرحله بلوغ، تمایل به زندگی گروهی در میان همسالان است. گرچه نوجوان از سویی در محیط خانوده پرخاشگر است و عصیان می‌‌کند ولی از سوی دیگر میل باطنی شدیدی نسبت به همسالان خود می‌یابد و علاقمند اسد در گروه همسن خود مقامی را کسب نماید و مسولیتی را در گروه برعهده داشته باشد. جالت توجه آنکه در این هنگام یک حالت وفادرای نسبت به گروه در او پیدا می‌شود چرا که خود را متعلق به آن می‌داند و به گروه خویش علاقه‌ای وافر دارد و به آن عشق می‌ورزد.
از دیگر ویژگی روانی مرحله بلوغ، اندیشیدن و استدلال کردن منطقی است، بدین معنی که نوجوان، علاقه‌ شدیدی به استدلال کردن امور و مسائل پیچیده دارد، بعبارت بهتر نوجوان، تمایل دارد که همه چیز را با مدرک و دلیل کافی و قانع کننده بپذیرد. کنجکاوی او تحریک شده و گرایش به حل مسائل  در او زیاد می‌شود دیگر مایل نیست هر چیزی را بدون چون و چرا قبول کند. در این هنگام است که نوجوان از بحث و جدل و گفتگوهایش لذت می‌برد و با سرسختی از ایده‌ اعتقادی که برگزیده است به دفاع می‌پردازد. اما نکته حائز اهمیت این است که اینگونه بحث و استدلال کردن در نوجوان بیشتر جنبه تفریح به خود می‌گیرد تا کشف واقعیت‌ها، چرا که مشاهده می‌شود نوجوان، وقتی بطور گروهی در مناظره‌ای حرکت می‌‌کند از عقیده‌ای بسیار سخت دفاع می‌کند ولی روز دیگر در موقعیتی جدیدی آن اعتقاد را بدست فراموشی سپرده و ایده‌ای دیگر را مورد دفاع قرار می‌دهد.
حادثه جوئی نیز یکی دیگر از خصیصه‌های دوره بلوغ است و بروز این ویژگی‌ بدین سبب است که نوجوان دائم در جستجوی آزمایش های نوینی است تا خود را بروز دهد. وی هیچ توجهی به دشواریها و مشکلات ناشی از این تجربیات جدید را ندارد. در این هنگام او، خود به استقبال خطر می‌رود وسعی برفائق آمدن برآن را دارد. نمونه اینگونه تلاش در کارها و مسولیت‌هایی که نوجوان برعهده می‌گیرد ویا در گردش‌‌ها و فعالیتهای گروهی نوجوانان آشکار است.
و سرانجام اینکه، بارزترین خصوصیت دروه بلوغ، گرایش نوجوان به تنهایی و انزواطلبی است. در این سن، اگرچه نوجوان، بیشتر وقت خود را با گروه همسالان می‌‌گذراند ولی تمایل به گوشه گیری و انزوا دارد و می‌خواهد ساعتی چند با خود تنها باشد و در دنیای شگفت ‌افکار، ایده‌ها و آرزوهای خویش غرق شود. و لحظاتی چند از دنیای پرآشوب محیط واقعی خود خارج شده و به دنیای شیرین، زیبا، پرماجرا و جذاب خیال سیر کند.
به علت اینکه نوجوان گاهی در برخورد و پذیرش بلوغ  خود، بویژه بلوغ جسمانی خویش احساس ضعف و ناتوانی می‌کند و از حقیر بودن خویش رنج می‌برد، بحث جداگانه‌ای به عقده حقارت (کهتری) اختصاص داده شد.
لازم به ذکر است بیشتر مواردی که در این بحث می‌آید از نظریات آلفرد آدلر (A.Adler – ۱۸۷۰ –  ۱۹۳۷) اقتباس شده که اصل حقارت را در روانشناسی مطرح نمود که مورد پذیرش اکثریت روانشناسان قرار گرفته است.
عقده حقارت، هنگامی بوجود می‌آید که انسان در برابر مشکلی قرار گیرد که برایش غیر منتظره است. در این حال، فردآمادگی پذیرش آن را نداشته و بدین سبب تصور می‌کند که قدرت حل آن مشکل را نیز ندارد. بنابراین احساس شکست نموده و اندوهگین و عصبانی می‌شود که نخستین و بارزترین علامت وجود عقده حقارت در فرد، خشم و تنفرناشی از آن است.
نکته مهم این است، اگر چه احساس حقارت همیشه ایجاد ناراحتی و عصبانیت در فرد می کند ولی باید توجه داشت که این امر، کوچکترین کمکی به رفع مشکل نمی‌کند زیرا این مشکل و شکست ناشی از آن بدون اینکه برطرف‌شده باشد در خودآگاه شخص باقی می‌ماند. و معمولاً رایج‌ترین واکنش فرد نسبت به قده حقارت خویش این است که سعی می‌‌کند خود را موفق کامیاب بداند واز درک مشکل موجود غافل شود.
اینک ببینیم در دروه بلوغ، چگونع عقده حقارت و خودکم‌بینی به شخصیت درحال تکمیل نوجوان لطمه میزند:
اشاره شد از جمله مواردی که برای نوجوان خیلی شایان توجه و مهم است. چگونگی اندام اوست که گاه می‌تواند سلامتی نوجوانرا به خطر اندازد، اندام فوق‌العاده کوتاه و یا قامت فوق‌العاده بلند و از دیدگاه‌ اطرفیان بی‌ریخت و مضحک می‌تواند در نوجوان عقده حقارت بوجود آورد.
همچنین است نقص‌های جسمانی مادر زادی و یا معلولیت‌‌های بدنی پس از تولد که براثر سانحه و حادثه‌ای نوجوان بدان گرفتار می‌شود می‌تواند در او عقده حقارت ایجاد نماید.
نوجوانی که از آغاز کودکی، تحت حمایت‌های شدید و  افراطی والدین خود بوده و بسیار پرمدعا و خودخواه شده است، حال که باید به زندگی گروهی همسالان بپوندد و سازگاری اجتماعی خویش را به بهترین نحو ممکن بروز دهد، اهداف خودخواهانه وی ارضاء  نمی‌شود دچار عقده حقارت می‌گردد و اینگونه نوجوانان هستند که در مرحله بلوغ در انزوای کامل بسر می‌برد و از هر نوع فعالیت اجتماعی با همسالان خود، دوری نموده و از ناراحتی‌های درونی رنج می‌برد. از سوی دیگر کودکی که از محبت خانوادگی بهر‌ه‌ای نگرفته، به هنگام بلوغ، از حقارت و بی‌کفایتی خویش احساس رنج و اندوه‌ می‌کند، در اینگونه موارد آنقدر حالت کهتری شدت می‌یابد که نوجوان،خود را در برابر تمام رویدادهای زندگی عاجز می‌داند و آنها را غیر قابل حل می‌پندارد. در این حال خود را تحت حمایت دیگران قرار داده و از خود شخصیتی وابسته می‌سازد که هیچگاه اعتماد به نفس نخواهد یافت. اما باید دقت داشت که عکس این حالات نیز وجود دارد، نوجوانی که خود را در زمینه‌ای شکست‌خورده و حقیر می‌کند مصمم می شود که استعددهای نهفته دیگرخویش را به مرحله آزمایش بگذارد که این حالت «جبران» نامیده می‌شود. یعنی در این حالت، نوجوان راه دیگری برمیگزیند که در آن شکست و حقارت نباشد و منجر به کامیبابی وی شود.
دانلود مقاله درمورد بلوغ

خانواده و دشواریهای رفتاری کودکان

مقاله خانواده و دشواریهای رفتاری کودکان



دانلود مقاله در مورد اهمیت تربیت فرزندان


فهرست مطالب
مقدمه ۳
تربیت چیست ۴
ضرورت و اهمیت تربیت ۴
عاملان تربیت ۵
معنی و مفهوم ناسازگاری ۸
علل و انگیزه‌های ناسازگاری ۹
مسأله سازگاری و ناسازگاری ۱۷
وجود کجروی نشانه چیست؟ ۱۸
سنین مورد بحث ۱۹
نوع لغزشهای و انحرافات ۲۰
قابل درمان بودن آن‌ها ۲۰
حالات و رفتار کودکان بیقرار ۲۲
بیقراری درچه کسانی ۲۲
بیقراری و شرایط مختلف ۲۳
الف- عوامل مربوط به خود کودک ۲۵
ب- علل مربوط به دیگران ۲۸
درطریق درمان ۳۱
فهرست منابع ۳۵
مقدمه
بعنوان اینکه ما پدر یا مادریم تربیت فرزندان مهمترین وظیفه ماست و ما در قبال آن نزد خدا و مردم و نیز از خود طفل و وجدانمان مسولیت داریم. انجام این مسولیت بوجهی نیکو مورد سازش عقل و سستی و سهل‌انگاری در آن عقوبت‌آور است. اینکه همه بخواهند پدر و مادر خوبی باشند جای سخنی نیست. ولی اشتباه در این است که برخی خوب بودن را تنها در این امر می‌بینند که نیازهای بدنی کودکان را برآورده سازند و برای جنبه‌های روانی و اخلاقی آنان ارج و بهائی قائل نیستند. از سوی دیگر این مساله مطرح است که خیلی از پدر و مادرها فکر نمی‌کنند برای تعلیم و تربیت فرزندانشان احتیاج به آموزش و آگاهی داشته باشند. گمان دارند در امر تربیتی آگاهی ضروری نیست و یا‌ آنچه ضروری است میدانند و از آن اطلاع دارند. در تربیت این مساله مطرح است که ما میخواهیم سرمایه‌های مادی و معنوی خود را به او منتقل کنیم، از موجودی که شدیدا وابسته به غرایز است  انسانی ایده‌آل با اندیشه‌های عالی فداکاری و ایثار و طالب شهادت بسازیم و این کار هنر و معرفت لازم دارد. بهنگامی که دستهای ما در این زمنیه خالی باشد چگونه از عهده انجام آن برخواهیم آمد.
تربیت چیست:
قبلا  ضروری است که بدانیم تربیت چیست و چه ضرورت و اهمیتی دارد؟ دارای چه ابعاد و مسائلی است؟ برای تربیت تعریف‌های متعددی شده است از جمله آنکه گفته‌اند: تربیت کوشش و تلاش آگاهانه انسان برای ایجاد تغییرات مطلوب است و بدیهی است که معنی مطلوب و طرز برداشت از آن  در جوامع مختلف فرق می‌کند، چه بسا که امری در جامعه‌ای مطلوب بحساب آید  و در جامعه دیگر نامطلوب. برخی را فنی میدانند که در سایه آن نشو و نمای قوای انسانی را در دوره‌های مختلف زندگی به تناسب سن و رشد یاد میدهند و در این انتقال جنبه‌های علمی و تجربی مورد استفاده قرار میگیرند.
ما از طریق تربیت سعی داریم به کودک را ه تمتع از زندگی را بیاوزیم، قوای جسمی و روحی او را برای وصول به کمال مطلوب مقدر بپرورانیم. تفکر و احساس و عمل اندیشیده را به نسل جدید منتقل سازیم. تمدن بشری را ارزیابی، متراکم و مترقی کرده و به نسل جدید سرایت دهیم، استعدادها و قوای پنهانی طفل را آشکار کرده و بسوی اهداف مورد نظر جهت دهیم.
ضرورت و اهمیت تربیت
تربیت ضروری حیات انسان است. آنکس که تربیت نیافته نه تنها خود را تلف خواهد کرد بلکه از لحاظ اجتماعی زیان عظیمی از او متوجه مردم نیز خواهد شد. کودک چون گیاهی است که برای رشد خود احتیاج به امکانات گوناگون دارد، اگر غذا و هوا به او نرسد تباه خواهد شد. زورگویان، استعمارگران، جنایتکاران و جانیان همه زاده تربیت غلطند، بهمانگونه که پاکان، پرهیزکاران و خادمان حقیقی جامعه از تربیت صحیح به چین موقعیتی رسیده‌اند در تجمع اگر تمدن نباشد تربیت نیست.
تربیت بر این اساس دارای اهمیت و آثار فردی و اجتماعی است در جنبه فردی رشد مادی و معنوی و در جنبه اجتماعی برای ترقی، امنیت و فراغ جمع، اهمیت برای نژاد کنونی اهمیت زندگی و مرگ است. بهتر است آدمی خود را بجای کودک بگذارد و یا حیاتش را در جامعه ای بی بند و بار تصور کند تا از اهمیت آن سردرآورد.
عاملان تربیت
تربیت در خلاء صورت نمی‌گیرد، در اجتماع، در محیط خانواده و بیرون و تحت شرایط و تاثیر پدیده‌هاست. آدمی، خواسته و ناخواسته تحت تاثیر پدر ومادر معلم، دوستان، معاشران، فرهنگ جامعه، سینما، رادیو، تلویزیون، مجلات، مردم اجتماع عوامل سیاسی و اقتصادی، شرایط جوی، تغییرات آب و هوائی و .. است، آنچه مهم بنظر می‌رسد این است که این عوامل تا حدود امکان باید تحت کنترل درآیند تا حاصل و ثمره تربیت نیکو و ارزنده باشد.
الف- خانواده: بنظر ما خانواده مهمترین عامل تربیت است و تنها به پدر و مادر محدود نمی شود که البته آن‌ها جای خود دارند، بلکه عمو، عمه و دائی، خاله، برادر و خواهر و همه کسانی که در زیر یک سقف زندگی می‌کنند و یا بگونه‌‌ای با کودک در ارتباط بیشتری هستند بحساب خانواده میآیند.
در امر خانواده‌ مساله سازمان مهم است، اینکه پدر و مادر نسبت بهم و در قبال هم چه وظایفی را برعهده دارند و در برابر کودک چگونه‌اند، اینکه پدر چه کاری را در خانه برعهده میگیرد و مادر چه کاری را؟ خود مساله‌ای است کهدر تربیت اثر میگذارد . در امر تربیت نقش فرهنگی و اقتصادی خانواده سرنوشت‌ساز است باید دید اندیشه والدین یا سطح دانش و آگاهیشان، نوع انضباط قابل قبول برا‌ی آنها، وضع درآمد و کیفیت مصرف، در خانواده چگونه است و آنها در برابر هم و در برابر کودک چه موضعی دارند.

دانلود مقاله در مورد اهمیت تربیت فرزندان